الیارالیار، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

الیار،هدیه تکرار نشدنی من

بیستمین ماهگرد

 ماهگیت مبارک الیارجان   پسر خوبم 20 ماهگیت مبارک. چقدر زود میگزره و چه به سرعت بزرگ میشی و با بزرگتر شدنت عاقلتر و اقاتر میشی.خدارو هزاران بار شکر برای اینکه بمن فرصت دیدن و حس کردن این لحظات شاد وناب مادرانه رو داده.الیارجان تمام دنیای من و بابایی هستی، عزیز دل مامان،بهت قول میدم تمام تلاشمون رو برای شاد کردن لحظات زندگیت و خوشبختی تو بکنیم.امیدوارم زندگیت رنگی و شاد باشه..... .اینم از کادوهای این ماهت عسلم الیار خوبم  20 ماهه که شدی دردونه ی من،تو هیچی کم نداری برای همه چیز من بودن.تا زمانی که قلبم میتپد در کنارت میمانم و با شادیت جان میگیرم.پسرم داری بزرگ میشی و من خوشحالم ... ال...
29 دی 1393

بازی و سرگرمی

امید زندگیم خیلی دوست دارم عزیزم،میدونم مادر بودن سخته و تازه اول راهم.از خدا میخوام کمکم کنه تا مامان خوبی برات باشم.وظیفه من در کنار توبودن و به تو رسیدنه.نمیخوام مثل اون مامانایی باشم که دایم تو اشپزخونن و نگران تمیزی خونه و .....میخام از بودن در کنار هم لذت ببریم.میخام شاد باشی و کودکی کنی.میخام باهم بازی کنیم و کلی بهمون خوش بگذره. این روزها شدیدا دارم راههای بازی و روش های مختلف تربیتی و تغذیه ای رو از سایت های مختلف مطالعه میکنم.وقتی سم میوه از ویتامینش بیشتره،شیر پره روغن صنعتیه پالمه ،برنج پر از سم و کوده،گوشت و مرغ پر از هورمنه .خونه ها همه اپارتمانی با محدودیت زیاد،اینهمه استرس و دل مشغولی پدر مادرا برا یه لقمه نون ویا ...
29 دی 1393

بای بای پوشک

پسر زیبای من،این روزها با وجود تو و شیرین زبونیات خیلی به منو بابایی خوش میگزره.چقدر با تو بودن لذت بخش و دلنشینه،انقدر لحظه هامو پر کردی که احساس نیاز به هیچکس و هیچ چیزی نمیکنم.همه چیزم در بودنه با تو معنا پیدا میکنه.نمیدونی چقدر دوست دارم.شیرین زبونیات حد نداره.خیلی بامزه شده رفتارات و کارهات.من همه فکر و ذکرم در تو خلاصه میشه .بدون قیدو شرط و بدون حدومرز عاشقتم . 14 تولد بابایی بود یه جشن کوچواو گرفتیم ،با شیرین زبونیات بیشتر بهمون خوش گذشت.کلی دلبری کردی به بابایی تبریک گفتی.باباجون تفلد موبایک.به قول بابایی بهترین کادوی دنیارو بهش دادی.... همچین زبل شدی که نگو...شمع تولد بابایی رو هم شما فوت کردی اونم چنبار. عباس جان تولدت مبارک ...
28 دی 1393

لحظه های شیرین وبدون تکرار با تو بودن

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بوم پیدا نمیشدی تو،شاید که مرده بودم پسرم به خودم میبالم که فرزندی چون تورو دارم.وای نمیدونی چه لذتی داره کناره پسر بازیگوش و پرانرژی مثل تو،لحظه هارو گزروندن.مثل این میمونه که دنیارو با همه زیباییهاش بمن دادن.خدایا شکرت...... خودت با قاشق غذا خوردن رو شروع کردی.خیلی بامزه شدی و خیلی کارها و حرفهای جالبی میزنی.هرچیزی خراب یا بشکنه میگی بابا بیده درس میکنه.(بابا بلده درست کنه).سراجاق گاز مشغول اشپزی بودم اومدی گفتی مامان ایار نیگادی پزه(الیار نگاه کنه ببینه میپزه).بابایی خواب بود بهت گفتم برو بابارو بیدارش کن بگو بسه،پاشو....فکر کردی بعد گفتی بابا خسته.الهی فدای مهربونیت پسرم عزیزتر از جانم ای...
26 دی 1393

الهی به امید تو

عزیزم این وبلاگ رو وقتی یک و نیم سالته برات درست کردم.با این هدف که دوستای جدیدی پیدا کنیم و تبادلی باشه برای بهترین هایی که میتونه برای هر بچه ای به ارمغان بیاره.من خاطراتمون را تو دفتر شخصی ثپت میکنم که فقط خودت بخونی.نه همه.از هفته اول بارداریم تا الان رو برات نوشتم.بعدازین به امید خدا هم وبت رو اپ میکنم هم دفترخاطراتتو مینویسم. علت اینکه الان شروع به وبلاگ نویسی کردم.میترسیدم عمر این وبلاگها کوتاه باشه و خاطراتمون از بین بره.از یه طرف دیگه میدونستم وقت نمیکنم تند تند اپش کنم و نیمه کاره میموند. ...
15 دی 1393
1